نوشتە: پژمان شریعتی در پرتو فشارهای فزایندە منطقەای و سیاستهای مهندسیشدۀ قدرت برای تحدید و مهار جنبشهای آزادیخواه، آنچه امروز بر احزاب و نیروهای سیاسی کوردستان تحمیل میشود، نه صرفاً کنشی امنیتی، بل تجربهای ژرف از استعمار درونی و انکار هستیشناسانۀ یک ملت است. پروژه «خلع سلاح» احزاب کوردستان، در ظاهر تلاشی برای صلح و ثبات معرفی میشود، اما در بنیان خویش استمرار همان منطق حذف و تمرکزگرایی است که دهههاست در تار و پود ساختار سیاسی ایران تنیده شده است. در چنین بافتی، هر یک از احزاب کوردستان در پاسخ به این شرایط، راهبرد خویش را «استراتژیک» میخوانند؛ زیرا درک کردهاند که در جهانی که قدرت تنها در زبان دیپلماسی معنا نمییابد، بقا و کرامت انسانی نیازمند نیروی بازدارنده است. پیشمرگە، نه در هیئت جنگافزار، بلکه در جوهر اندیشهاش، حامل فلسفۀ آزادی و حافظ کرامت انسان است. او نمایندۀ ارادۀ ملتی است که در مقابل سیاستهای مرگ و حذف، اندیشیدن به زندگی را به مقاومتی سازمانیافته بدل کرده است. در سوی دیگر، نیروهای خردە و پراکندەی سیاسیِ مرکزگرا، که نه بنیان سازمانی و نه افق نظری روشنی برای ایران پس از جمهوری اسلامی دارند، در عمل بازتولیدکنندۀ همان پارادایم تاریخی هستند که دو نظام پهلوی و جمهوری اسلامی را به هم پیوند میدهد: انکار تنوع و تکثر ملی. آنان با زبانی به ظاهر مدنی و قلمی آراسته، از «عدم خشونت» سخن میگویند، اما در واقع خشونت را در بنیان سیاسی خود حمل میکنند؛ خشونتی ساختاری که در انکار حقوق ملیتها، در تمرکز قدرت و در حذف روایتهای دیگر از «ایران» تداوم مییابد. جنبش کوردستان اما، برآمده از فلسفهای است که کرامت انسان را فراتر از مرزهای قدرت تعریف میکند. از همینرو، اسلحە در این منظومه نه ابزار خشونت، بلکه نمادِ هستیِ مقاومت است؛ تضمینی برای بقا در برابر تاریخ ممتد سرکوب و ژینوساید. اگر سازوکار قدرت، خشونت را به یک اصل در رفتار خود بدل نکرده بود، هرگز کورد به سلاح متوسل نمیشد. مرکزگرایان با وارونهسازی معنا، جنبش کورد را خشن مینمایانند، در حالی که در واقع خود، مبدع و استمراردهندۀ چرخه خشونتاند. این تصویرسازی عامدانه، بخشی از گفتمان سلطه است که همواره تلاش کرده است مقاومت پیرامون را به حاشیهای فاقد عقلانیت و منطق بدل سازد. اما تاریخ نشان داده است که خردِ سیاسی در جغرافیای مقاومت زاده میشود، نه در برجهای شیشهای مرکز. ایران آیندە – اگر قرار است در معنای واقعی خود ملتزم به تمامیت و تداوم تاریخی باشد – جز در پذیرش حقوق ملیتها و بازتعریف مفهوم حاکمیت بر پایۀ عدالت و تنوع، دوام نخواهد یافت. تمامیت ارضی نه در حذف دیگری، بلکه در پذیرش و احترام به دیگری معنا پیدا میکند. تضمین آینده ایران، در تضمین کرامت ملتهای آن است. جنبش کوردستان، با تکیه بر فرهنگ مبارزە و فلسفۀ دموکراتیک خود، میتواند و باید به الگویی برای بازسازی گفتمان آزادی در سراسر ایران بدل شود. آنچه در این جغرافیا جریان دارد، صرفاً نزاع بر سر قدرت نیست، بلکه مبارزهای فلسفی برای بازتعریف انسان، آزادی و عدالت در بستر تاریخ ایران است. و باید دانست: هرگونه خشونت علیه این جنبش، در واقع خشونتی است علیه آینده، علیه انسان، و علیه خود مفهوم ایران. پیشمرگە در این منظومه، نه سربازی در میدان جنگ، بلکه فیلسوفی در میدان واقعیت است؛ حامل اندیشۀ رهایی و نگهبان کرامت انسان کورد. و تا زمانی که کرامت در خطر است، سلاح در دست او نه مظهر خشونت، بلکه آینۀ آگاهی است.